روزهاي زيباي شكفتنت شتابان مي گذرند
رادين عزیزتر از جانم...
نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم...
نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم طنین می اندازد و مرا آرام میکند...
آن عشقی که میگویند، تو نیستی. تو معنایی بالاتر از عشق داری
رادينم ، انقدر مشغول بودم كه باورش براي خودم هم سخت است كه يكسال است مطلبي به وبلاگت اضافه نكرده ام. در اين يكسال اتفاقات مهمي افتاد. يكي اينكه دي ماه پستانك (ممك) را ترك كردي و يك قدم از كودكي به سمت بزرگسالي برداشتي. سر ممك را قيچي كردم هنوز هم گاهي كه يادت ميفته ميپرسي ممك چرا شكست؟ اول كه ديدي سر نداره چند بار پرسيدي ولي بالاخره با قضيه كنار اومدي جانكم.
اين عكس حمام كردنت كه هنوزم عاشقشي مرغابي من
اينم استخر بادي تو كه سوراخ شده و هر از گاهي بايد بادش كنيم. تو حمام داخلش آب بازي ميكني و خيلي دوستش داري
اينم عكس تولد آراد و الساجون هست (17 شهريور) كه تو حوض رستوران افتادي و لباست خيس شد . برات لباس اضافه آورده بودم و عوض كردم
اينم رفته بوديم برقان ناهار خورديم (6 شهريور)
اولين باري كه رفتي تيراژه جان مادر
اولين تجربه آبعلي و برف بازي
كريسمس امسال كنار بابانوئل(مجيديه)
تولد سه سالگيت نفسم
مسافرت شيراز با كلي خاطره... ساعت 2 صبح روز جمعه 23 بهمن بيدار شديم و ساعت 3 حركت كرديم. ساعت 8 صبح اصفهان بوديم. صبحانه خورديم و ساعت 2 آرامگاه كوروش بوديم. ساعت 5 در هتل تالار مستقر شديم و شب به زيارت شاه چراغ رفتيم.
اينم آقارادين بعد از دوش گرفتن ، زير كولر. روز اول كه رسيديم. در حال لم دادن و خوردن آبميوه
حافظيه از اين زاويه
سعديه:
بازار وكيل
نارنجستان قوام
موهاتم تو سلموني كنار هتل كوتاه كرديم وروجك من
اينم بعد از كوتاهي مو در تخت جمشيد
اسب سواري و شترسواري تخت جمشيد