رادينرادين، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

شيرين ترين بهانه ام براي زندگي

شيرين پسرم، امروز اوج خستگي من بود

1393/3/1 17:44
نویسنده : مامان شادي
383 بازدید
اشتراک گذاری

عزيز دلم . تو سال جديد اصلا نتونستم بيام. داريم وارد سومين ماه سال جديد ميشيم. اصلا بهم مجال هيچ كاري نميدي.وقت نميكنم بيام تو اينترنت عزيزم. ديگه كامل راه ميري. از اولين راه رفتنت با كفش فبلم گرفتم. تو حياط خونه نطنز. عيد امسال راه افتادي. روز پنجشنبه 7 فروردين رفتيم سركه شبدر بخوريم و تو همون زمين ناصاف و سرسبز راه افتادي. چقدر عيد امسال با وجود تو بهمون خوش گذشت عسلم.امروز صبح حدود 10 بود كه بيدار شدم. باز هم خسته بودم. فقط يادمه ديشب چند بار بيدار شدي و من نتونستم خوب بخوابم. صبح حدود ساعت 6 آوردمت تو تخت خودمون كه راحت بخوابي. تا 7 نق ميزدي و من هر كاري از دستم براومد انجام دادم كه راحت بخوابي. پوشكتو عوض كردم. بهت شير دادم. بخاطر سرفه هاي تك و توكت آخرش نصف قاشق چايخوري شربت سرماخوردگي دادم. 7 كه خوابيدي من بيهوش شدم. نميدونم كي بيدار شدي و چكار كردي. با اينكه صبحها چشمم رو ازت برنميدارم مبادا مثل جمعه پيش بيفتي و سرت به جايي بخوره. اما گاهي متوجه نميشم و خوابم ميبره. جمعه هفته گذشته هم يه آن چرتم برد و با صداي گريه ات بلند شدم. نمينويسم چي شد چون برام خاطره تلخي بود و نميخوام ياداوري كنم. ولي به خير گذشت فدات شم.از اون روز هر روز برات 4قل و آيت الكرسي ميخونم و بهت فوت ميكنم. اسپند هم كه هر روز دود ميكنم.

رادين جونم كارهات شيرينه و خواستني. اومدم بنويسم تا موندگار بشه.

هفته پيش رفتيم خونه خاله فاطي. اول كه رسيدم گفت خونه ما چيزي دم دست نيست كه بچه بخواد دست بزنه. بهش گفتم چند دقيقه ديگه بهت ميگم...  اول مجبور شد گلدون رو جابجا كنه و ببره تو اتاق. بعد سيب زميني پياز از آشپزخونه رفت تو اتاق. بعد رفتي سر كابينتش. اونو ريختي بيرون. بعد چاه آشپزخونه كه درپوششو درمياوردي و داستان شده بود . بعدشم سراغ يه گلدون بزرگ گوشه آشپزخونه ميرفتي و ميترسيدم خاكشو دربياري و بريزي بيرون. قاشق چنگالهاي تزئيني ميز ناهارخوريش جمع شد و ميز تلويزيون و چند راهي برقش كه من از اين يكي خيلي ميترسيدم. خواستيم يه فيلم از وليمه مامانش كه از مكه اومده بود ببينيم دوبار تلويزيون رو خاموش كردي و نشد ... مام از خيرش گذشتيم. ديگه آخرش من چند تا شكلات تو جعبه اش برات آوردم اما برات جالبتر بود اونها رو مشت كني و پرت كني وسط آشپزخونه  يه پشتي گذاشتيم جلوي ورودي آشپزخونه اما فايده نداشت. زورت ميرسيد و مينداختيش. يه مبل هم گذاشتيم جلوش بازم رفتي سراغ آينه شمعدون عروسي بنده خدا. چون برنز بود و سنگين ، پايه شو گرفته بودي و تكون ميدادي. خلاصه من ديگه خندم گرفته بود. نشد يه دقيقه بشينيم.

تو خونه خودمونم همه چيز رو جمع كردم مبادا خطري داشته باشه برات. اما رو دسته مبلها خيلي ميري و ميايستي. گاهي صدات مياد ميگي اَيي يعني الو. ميري گوشي آيفون رو برميداري. و ميذاري پشت گردنت و مثلا به تلفن اونجا حرف ميزني.ميترسم بيفتي چون بدنه آيفون رو ميگيري و رو دسته مبل ميايستي. از ميز جلوي مبل ميري بالا بعد ميري رو ميز صندلي غذا و بعدشم خود صندلي غذات. بعدشم رو مبل كناري و مياي پايين. الان چند هفته است كه وقتي ميگيم بله با همون آهنگ گفتن ما تو هم با زبون خوشگلت ميگي بـــــــله! الهي قربون بله گفتنت برم. يكبار هم هفته پيش رفتم 3-4 تا تكه ظرف رو بشورم. 4 عصر بود. ديدم ساكتي. فهميدم داري يه كاري ميكني. اومدم ديدم كشوي دوم ميز آرايش رو باز كردي. رفتي توش ايستادي. دستتو تا مچ كردي تو ظرف ماست كه گذاشته بودم اون بالا كه دستت بهش نرسه. داري تكون ميدي و ميريزي تو كشو. كشو كج شد و ديگه مثل اولش نشد. عاشق تو كشو نشستني. بابايي اومد با چكش يه كم بهترش كرد كه باز و بسته بشه. اگه بخوايم جايي بريم يا كسي بياد هم طرفدار پروپاقرص آرايشي. رژ زدن و خط لب و ... دوسه بار كه ديدم صورتتو اطراف لبتو صفا دادي فهميدم ديگه نميشه اينا دم دستت باشه. اما من كه آرايش ميكنم با زبون بي زبوني ميگي بده منم آرايش كنم. حيف كه ضرر داره وگرنه حتما چند تاشو ميدادم واسه خودت باشه عزيزم. رقصيدن و پا تكون دادنت موقع رقص كه جديد اضافه شده به هنرهات ديگه هيچي. رقص پا ميكني چه جووووررر. نميدونم از كجا ياد گرفتي. موهاتو شونه ميكني. سعي ميكني تلهاي منو به سرت بزني و ميدوني خلاصه به سر مربوط ميشه.

دو هفته پيش هم خونه مامان جون چند روزي مونديم. يكبار تو آشپزخونه رومو برگردوندم ديدم پودر رختشويي رو ريختي تو سطل برنجشون. يكبارم يه لحظه خوابم برد بيدار شدم ديدم ساكتي فكر كردم كنارم خوابت برده. بعد ديدم رفتي بلكاهاي يكي از ديوارها رو به اندازه قد خودت يعني حدود 80 سانتيمتر كندي. به عرض كل ديوار!

پسرم امروز بدن درد شديد دارم و به شدت خسته ام. اميدوارم هميشه سالم و سلامت باشي و من با بازيگوشيهات عشق كنم. بايد برم بخوابم كه صبح سرحال باشم. بازم ميام و برات مينويسم.
 

 

پسندها (1)

نظرات (0)