رادينرادين، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

شيرين ترين بهانه ام براي زندگي

آقا رادين شيطون

پسرك شيرينم. عشق دوست داشتنيم... هر چي برات از شيريني و لذتي كه از وجودت ميبرم بگم بازم كمه. چند روزيه كه وقتي بهت ميگيم بيا بوس بده صورتتو مياري جلو. حرف رو تا حدودي متوجه ميشي و گوش ميدي. مثل در رو ببند يا بيا اينجا و ... امروز داشتم با خاله آتنا صحبت ميكردم ديدم صداي خش خش نايلون مياد. اول جدي نگرفتم. ديدم ادامه دار شد. گفتم شايد داري با دو-سه تا بلال كه تو نايلون كنار آشپزخونه بود بازي ميكني. بازم نيومدم. وقتي بيشتر طول كشيد اومدم ديدم كيسه سوياي ريز رو يه تپه خالي كردي پشت مبل جلوي آشپزخونه. گفتم راااادين!!!!  چشمات برق شيطنت ميزد و با خنده نگاهم كردي . بعدم مشت مشت پرت ميكردي اينور اونور. يا روش ميدويدي. خودت گفتي هييييييييييييي !...
8 خرداد 1393

شيرين پسرم، امروز اوج خستگي من بود

عزيز دلم . تو سال جديد اصلا نتونستم بيام. داريم وارد سومين ماه سال جديد ميشيم. اصلا بهم مجال هيچ كاري نميدي.وقت نميكنم بيام تو اينترنت عزيزم. ديگه كامل راه ميري. از اولين راه رفتنت با كفش فبلم گرفتم. تو حياط خونه نطنز. عيد امسال راه افتادي. روز پنجشنبه 7 فروردين رفتيم سركه شبدر بخوريم و تو همون زمين ناصاف و سرسبز راه افتادي. چقدر عيد امسال با وجود تو بهمون خوش گذشت عسلم.امروز صبح حدود 10 بود كه بيدار شدم. باز هم خسته بودم. فقط يادمه ديشب چند بار بيدار شدي و من نتونستم خوب بخوابم. صبح حدود ساعت 6 آوردمت تو تخت خودمون كه راحت بخوابي. تا 7 نق ميزدي و من هر كاري از دستم براومد انجام دادم كه راحت بخوابي. پوشكتو عوض كردم. بهت شير دادم. بخاطر سرفه ...
1 خرداد 1393

روز پدر مبارك

       پـــــــــــــدر تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست . . . اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند و با وجود همه   مشکلات ، به تو لبخند زد تا تو دلگرم شوی . . . که اگر بدانی چه کسی کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده  است:  ” پدرت “را می پرستی....... روزت مبارک همسر مهربونم والبته روز شماهم مبارک پسرگل مامانی.شما هم مردی شدی برای خودت دیگه ...
24 ارديبهشت 1393

پسرك بازيگوش من

رادين عزيزم آنچنان به زندگی ام رنگ و بوی دلنشینی بخشیده ای که به خاطر نمی آورم زمانی که تو را نداشتم لذت های دنیایم چه بوده است؟؟؟ لحظات شیرین و تکرار نشدنی شیطنت های پسرکم که گهگاه صبرم را نیز بر هم میریزد! لحظات به خواب رفتنش که آنقدر خودش را در  آغوشم جابجا میکند و آنقدر پوست لطیف بی همتایش نوازشگر دستهای خسته ام میشود که گاه من زودتر از او به خواب میروم! لحظات خاطره انگیز و پر لذتی که آوای دلنشین قهقه های کودکانه اش تمام فضای خانه را پر میکند و هر چقدر خسته باشم لبخند بی مقدمه بر لبانم جاری میگردد... رادين عزیزم متشکرم... و خداوندِ مهربانتر از مهربانم عاشقانه دوستت دارم که ثانیه...
24 ارديبهشت 1393

نازدون بابا

پسرم در آستانه يكسالگيت خواستم تا سهمي در دل نوشته هاي مادرت در خصوص لحظه به لحظه رشدت داشنه باشم تا بداني چه زحماتي را در اين يك سال برايت كشيده تا 12 ماه موثر و مهم راسپري كني. پسر زندگي آنگونه كه در اين يك سال ديده اي و لمس كره اي قشنگي و زشتي - سختي و نرمي داشته كه با تمام اينها  به آن گونه كه ذات درونيت بود برخورد كردي وسپري شد.  تمام اينها با خوبيها و بديهايش گذشتند و تو بزرگ شدي و بزرگنر كه بشوي تمام مسايل زندگي هم بزرگتر خواهنر شد و اين تو خواهي بود كه با آنها زندگي ميكني و شكست ميدهي يا شكست ميخوري....بايد ياد بگيري مسوليت كارهايت با خودت است و البته پدر  ومادرت نيز كنار هستند و راهنمايي و كمكت ميكنند ولي نوع برخورد ت...
24 ارديبهشت 1393

دوستت دارم

این روزها ....گاهی صدبار دست های رادين را میگیریم و نگاه میکنم. به ناخن هایش،بند های انگشتانش و به پوستش نگاه میکنم و میبوسمشان..... انگار خدا رو در مشت های کوچک پسرم پیدا کرده ام.به چشم های قشنگش بوسه میزنم. به لبانش چشم میدوزم.با او بازی میکنم و در اغوشم میفشارمش...     ***آرام در گوشش می گویم میدانی چرا خدا تو را به من داد؟           برای اینکه روزی هزار بار از او تشکر کنم*** ...
13 بهمن 1392

تولد يك سالگيت نزديك است... پسرم

خدا را هزاران بار شکر می گویم که دامنم از وجود گلی زیبا سبز است و خداوند من را لایق نام مادر دانسته... پسرم ؛با آمدن تو حس مادر ی را فهمیدم... حالا دیگر بهشت را می شناسم!!! مادر بودن بهشتی است بی انتها... پسرکم؛ به من تکیه کن و دست در دستانم بگذار ... و از هیاهوی این دنیا نترس که من،مادرت،تا نفس دارم کنارت هستم... و خدایی بالای سر ماست که همیشه مراقب است و ناظر... لحظه به لحظه کنارم قد میکشی و بزرگ میشوی.... پسرکم،عزیزم میخواهم آغوشم مادرانه ترین آغوش دنیا باشد برای تو ... میخواهم به تو یاد بدهم کلمه کلمه عشق را ، زندگی را مادر بودن شیرین است...آنقدر که حتی فکر کردن به نوازش صورت پا...
13 دی 1392